|
زن ایرونی زن ایرونی دیگه کم کم تلاشم نتیجه دادو تمام اون مسائل برام کمرنگ شد یه جورایی باز شدم بهار سابق شوهرم هم برا من دیگه وقت میذاشت بر عکس اون موقع ها که اصلا با من جایی نمیومد با هم به گردش میرفتیم و تهران هم زیاد میرفتیم منم رفتم مدرسه ثبت نام کردم ترم اولو با معدل 19 با موفقیت گذروندم(دو درس از اول دبیرستان و درس های عمومی دوم دبیرستان) برای تعیین رشته هم گفت فقط تجربی گفت هوشت خوبه و فقط تجربی منم رفتم تجربی سه سال هم ود که اقدام کرده بودیم برای بچه دار شدن اما نشده بود دکترا میگفتن شوهرم مشکل داره بهمن ماه بود که فهمیدم باز هم دارم مادر میشم یه ح عجیبی داشتم انگار که اولین باره که دارم تجربش میکنم برعکس بارداری اولم که با تهدیدو چاقو بود شوهرم خیلی خوشحال شد و برام گردنبند خرید و کلی تحویلم گرفت منم کلی لذت بردم میدیدم که روزای خوب داره برام میاد انگار هیچی از بارداری اولم یادم نبود تا میام بهش فک کنم یاد گرسنگی و تنهاییام میفتم پسرم هم خیلی خوشحال بود میگفت از خوشحالی نمیدونم بخندم یا گریه کنم الان من بیستو نه سالمه یه پسر دارم که کلاس پنجم دبستانه و سه ماه بارداریم تموم شده میخوام زندگیمو بسازم زندگی کنم با بچه هام و شوهرم اعصابم خیلی داغونه در تلاشم خودمو درست کن هنوز پسرم با شوهرم کمی مشکل دارن پسرم خیلی زبون دراز شده و من واقعا از این بابت ناراحتم داییم میگفت بفرستش پیش پدرش از طرفی اونا حتی یه زنگ هم نمیزنن حتی حالشو بپرسن عید هم بردمش اما پدرش رو ندید دارم با چشمام میبینم که پسرم در اینده منو بیچاره میکنه نمیدونم چیکار کنم از طرفی شوهرم همکاری لازمو باهام نداره و از طرفی پسرم حرفمو نمیفمه و از طرفی یه بچه ی دیگه تو راه دارم که با این اعصابی که اینا برای من ساختن میترسم که مشکل دار شه برام دعا کنید دعا کنید تحملم بسیار بسیار زیاد بشه صبر میخوام صبر ادامه دارد... نظرات شما عزیزان:
اميدوارم در مطلب بعدي شادي ها ادامه داشته باشه
درباره وبلاگ  زن ایرونی یعنی..؟ آخرین مطالب نويسندگان موضوعات پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||
 |
ورود
اعضا:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: